آیت الله بهاءالدینی به مقام موت اختیاری رسیده بود
ياد دارم يکي از روزها، قبل از انقلاب، به اتفاق آقا فخر تهراني براي ملاقات آقاي بهاءالديني به خدمتش رسيديم از هر دري سخن به ميان آمد.
یاد دارم یکی از روزها، قبل از انقلاب، به اتفاق آقا فخر تهرانی برای ملاقات آقای بهاءالدینی به خدمتش رسیدیم از هر دری سخن به میان آمد. آیت الله بهاءالدینی گفت: سالها قبل، ملک الموت پیش من آمد و گفت: من برای بردن تو آمادهام ولی خداوند متعال زمان فوت تو را به اختیار خودت نهاده 1میخواهی بمان و اگر میخواهی برویم! گفتم اگر مختارم، میخواهم بمانم سپس افزود من فکر کردم که اگر بمانم ممکن است آدم شوم ولی حالا میبینم آدم شدن خیلی مشکل است.
آری موت اختیاری به معنای إخبار از زمان فوت، صحیح و کثیر الوقوع بین انبیاء واولیاء الله بوده و هست و نیز به معنای اختیار و انتخاب زمان فوت ممکن است و منافاتی با دلالت آیات و روایات بر توفای نفوس ندارد. لکن موت اختیاری به معنای اینکه قبض روح انسان در ید قدرت صاحب نفس باشد معقول نیست زیرا اتحاد فاعل و مفعول لازم آید و نیز خلاف ظاهر آیات و روایات است چنانچه در کریمه: « وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلا…» 2 آمده برای هیچ نفسی اختیار موت نیست مگر به اذن خدا محقق شود که موت نوشتار تاریخ دار است و از تاریخ معینی کم و زیاد نمیشود مگر اینکه خداوند اذن تغییر زمان دهد. پس اصل قبض روح به اختیار انسان قرار نمیگیرد لکن ممکن است زمان فوت بإذن الله تغییر کند که اگر أجل مسمّی باشد تغییر نخواهد کرد و چنانچه أجل معلق و مشروط به شروط خاصه باشد امکان دارد زمان فوت تغییر کند و بدین مناسبت در زیارت امین الله میخوانیم: «حتی دعاک الله إلی جواره فقبضک إلیه باختیاره»… تا زمانیکه خداوند منان تو را به جوار رحمت خود دعوت کرد و به اراده و اختیار خود روح پاک تو را قبض نمود.
[البته خروج نفس از بدن که به آن تخلیه گویند امر دیگری است که برای اولیاء ممکن الوقوع است.]
آیت الله بهاءالدینی سرانجام در سال 1376 ه.ش به ملکوت اعلی پیوست و ضربه جبران ناپذیری به حوزه علمیه وارد شد، در تشییع جنازه مرحوم آیت الله بهاءالدینی، آیت الله سیدمحمد باقر ابطحی در حالی که دستم را در دستش گرفته بود و اشک می ریخت، به بنده گفت:«برای سال ها حوزه های علمیه هزینه می کند تا یک نفر مثل آقای بهاءالدینی تحویل جامعه دهد.»
[1] .البته این مربوط به اجل مسمی و حتمی نیست بلکه مربوط به أجل معلق است همان طور که صدقه و صله رحم و دعا و… باعث به تأخیر انداختن أجل معلق می شود و از امام صادق (ع) روایت شده است که پیامبر خدا (ص) فرمود: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ إِنَّنِی لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ یَکْرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ وَ إِنَّهُ لَیَدْعُونِی فَأُجِیبُهُ وَ إِنَّهُ لَیَسْأَلُنِی فَأُعْطِیهِ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیَا إِلَّا وَاحِدٌ مِنْ عَبِیدِی مُؤْمِنٌ لَاسْتَغْنَیْتُ بِهِ عَنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَسْتَوْحِشُ إِلَى أَحَد: «تردید ندارم در چیزى که من انجام دهم چون تردید در مرگ بنده مؤمنم که من دوست دارم او را ملاقات کنم و او از مرگ اکراه دارد پس آن را از او بگردانم و براستى که او مرا می خواند پس من او را اجابت می کنم و او از من مسالت می کند پس من به او عطا می کنم …» که البته در مشیت الهی و حضرت باری تعالی تردید راه ندارد و تفسیر این روایت مجالی دیگر می طلبد.
و برای طولانی شدن عمر مومن و پدر و مادر و نزدیکانش دعایی است که در مفاتیح الجنان نیز آمده و مضمون این روایت را دارد و باید بعد از هر نماز خوانده شود: «الْلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اَلْلهُمَّ اِنَّ رَسُولَکَ الصّادِقُ الْمُصَدَّقَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ قالَ اِنَّکَ قُلْتَ ما تَرَدَّدْتُ فی شَیْءٍ اَنَا فاعِلُهُ کَتَرَدُّدی فی قَبْضِ روحٍ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ اَکْرَهُ مَسآئَتَهُ اَلْلهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَهَ وَ النَّصْرَ وَ لاتَسُؤْنی فی نَفْسی وَ لا فی اَحَدٍ مِنْ اَحِبَّتی» و بعد یک یک نزدیکان و دوستان خود را این گونه نام ببرد : وَ لا فی فُلانٍ وَ لا فی فُلانٍ …و به جای «فلان» نام آن ها را ببرد .
[2]. آل عمران: 161.